چگونه با احساس بازاریابی کنیم؟
اگر بخواهیم کمی از خاطرههای شیرین کودکی را بازگو کنیم, داستانهای مادربزرگ قسمتی از همین خاطرات شیرین هستند. یکی از موثرترین راههای ارتباطی نسلهای گذشته روایت داستان بودهاست. حال این سوال مطرح میشود, چرا داستانسرایی در بازاریابی موثر است؟
این مطلب در دسته بندی بازاریابی مد و در وبسایت بک استیج - پشت صحنه دنیای مد نوشته شده. با ما همراه باشید.
برانگیختن احساس مخاطب برای هرچه بیشتر درگیر کردن ذهن او, یکی از مهمترین اهداف داستانسرایی در بازاریابی است.
مغز ها عاشق داستان های خوب هستند
داستان خوب از نظر نویسنده داستانی است که مخاطب را درگیر کرده همچنین بتواند در طول داستان با شخصیت آن همزاد پنداری کند. گویی سفری کوتاه را تجربه میکند. مخاطبان, کمپانی ما را در موقعیتی میبنند که میتوانیم مشکلاتشان را حل کنیم. اگر بخواهیم متمایز از دیگران ظاهر شویم استفاده از داستانسرایی در کمپینهای تبلیغاتی بسیار مهم هستند.
اینجاست که با استفاده از داستانسرایی و بازاریابی عصبی میتوانیم پیام خودمان را به بهترین شکل به مخاطب برسانیم.نکته قابل توجه اینست که آیا هرداستانی برای هرمخاطبی مناسب است؟برای پاسخ به این سوال ابتدا باید با مخاطبان خود آشنا شویم.
مخاطبان ما چه افرادی هستند؟
- مشتریان بالقوه : این افراد دنبال راه حلی برای مشکلاتشان هستند.
- شرکای استراتژیک : این گروه بسیار محتاط هستند و به دنبال راهکاری برای افزایش سود طرفین هستند.
- سرمایه گذاران : مخاطبانی بسیار باهوش و زرنگ به شمار می آیند و به دنبال به دست آوردن موقعیت های بزرگ پیش رو هستند.
نیاز هریک ازین گروها متفاوت است.در نتیجه باید با داستان خاص خودشان ذهن آنها را درگیر کنیم. هر یک کلمات کلیدی, تصاویر و احساسات مخصوص خود را در داستان سرایی نیاز دارند.
شیوه های جذب مخاطب با داستانسرایی
بسیاری از کمپانی هایی که بر پایه ی علم و منطق رفتار میکنند در تلاش هستند , داستان های خوبی را تهیه و منتشر کنند.در حالی که علوم اعصاب بارها نشان داده است که تصمیم گیری فرآیندی احساسی است.
داستان سرایی نیز ریشه در احساسات انسان دارد. باید با داستان سرایی زندگی قبل و بعد از تصمیم گرفتن در مورد انتخاب محصول یا خدمات کمپانی شما را به مخاطب نشان دهیم. در این شرایط است که مخاطب راه حل مشکل خود را در خدمات شرکت ما میبیند.
-
تصاویر کمک کننده برای جذب مخاطب هدف
مغز انسان روزانه با میلیون ها قطعه اطلاعات بمباران میشود, خوشبختانه ما متوجه این بمباران نمیشویم چون قسمتی از مغز ما هرچیزی که نیاز به آگاهی دارد را پردازش و علامتگذاری میکند.
تصور کنید در جلسه ای که برای جذب سرمایهگذار تدارک دیدهاید میخواهید صحبت کنید. اگر با استفاده از اسلاید های پشت سر هم که با لوگوی برندتان در گوشه صفحه به نمایش درمی آید و توضیح اخبار گونه نمودار ها بخواهید توجه مخاطبانتان جلب کنید , باید بگویم احتمالا سرمایهگذاران به حالت خلبان خودکار رفته و شما در نهایت فقط انرژی صرف کرده اید.برای درک بهتر این موضوع ویديو چگونه با پاورپوینت از مرگ پیشگیری کنیم؟ را ببینید.
خوشبختانه دادههای تصویری بهتر در ذهن انسان میمانند. شما میتوانید ذهن سرمایهگذاران را همان ابتدا با تصاویر , درگیر موضوع مورد نظرتان کنید و تا انتهای جلسه توجه آنها را به صحبت های خودتان معطوف کنید. به همین دلیل در زمان مدرسه حفظ فلوچارت ها از به خاطرسپاری یک صفحه حاوی متن برایمان راحتتر بود.
برای یک داستان سرایی جذاب نهتنها استفاده از تصاویر مهم است, بلکه ارتباط آنها با اهداف تجاری و در نظر گرفتن مخاطب هدف نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.
-
مخاطبان هدف خود را از نظر احساسی درگیر کنید
در محتوایی که تولید میکنیم احساسات بیشترین تاثیرگزاری را ایجاد میکنند, در حالی که ما انسانها تصور میکنیم موجوداتی منطقی هستیم و به جای احساساتمان بر اساس دانش خود تصمیم میگیریم. در واقع زمانی که تصور میکنیم به صورت آگاهانه احساسات خود را پردازش میکنیم در اصل مغز میانی تصمیم خود را گرفته است. حال که متوجه شدیم فیزیولوژی مغز انسان به گونهای است که به صورت احساسی تصمیم میگیرد میتوانیم از این نکته در بازاریابی به نفع برندمان بهرهمند شویم.
بیایید با یک مثال بیشتر به این موضوع بپردازیم: فرض کنید صاحب یک فروشگاه پوشاک آنلاین هستید این سوالها را پاسخ دهید.
- بازدید کنندگان وبسایت شما چه چیز هایی را از برند شما به یاد می آورند؟
- احساس آنها بعد از دیدن تصاویر یا ویدیو های داخل وبسایت شما چگونه است؟
- مخاطبان شما چه گروه هایی هستند؟
- نیازها, نقطه درد این گروه ها چیست که برای رفع آن نیاز اقدام به خرید میکنند؟
- اهداف این افراد را میشناسید؟
- عبارت های کلیدی مربوط به این دسته افراد چیست؟
نتیجهگیری
باید بر اساس احساس, نیاز, اهداف و هرآنچه از نظر احساسی شامل این گروه هدف میشود را در داستان خود بیان کنیم. این روش به ما کمک میکند به مخاطبان نشان دهیم چگونه محصولات یا خدمات ما میتواند برای آنها سودمند باشد.
با تمرکز بر مشکلات, نیاز و یا دردها در داستان هایمان به مخاطبان نشان می دهیم که آنها را درک کرده و به آنها همدلی میدهیم.
ادامه دارد…